سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنــــــــــ ها.... به شوق منجی
بنت العبرة به گریستن برای تو زنده است... 
پیوندهای روزانه

دوباره مثل گذشته های دورِ شیرین، سرایت پر شده از بوی ترنم و تازگی بندگی.

ع تر از جانِ ع هوایت همه جا را پر کرده است، نسیمت مستم می کند...مست

هوای تازه ی دلدادگی را که از پس سالهای بسیار، تو باز بخشیدی ام

چنان مشتاقم کرده که سر از پا نمی شناسم پیش تو...

تمام هوش و هواسم دنبال خشنودی تست ع تر از جانِ ع.

دوباره آینه ها پاک و تمیز شده اند که من «تو» را هزاران هزار بار می بینم در آنها .

گرد و غبار و کدورت ها را تو با یک نگاه زدودی.

من تجربه کرده ام زنده شدن با تو را، من تجربه کرده ام «نَفَختُ فیهِ مِن روُحِی» را

تجربه کرده ام وقتی تو پس از اینهمه فترت دمیدی در جزء جزء جسم بی رمقم...

من تجربه کرده ام زندگی را با تو..

من تجربه کرده ام جان گرفتن دوباره را، من زنده شدم به نگاهت ع تر از جانِ ع.

من تجربه کرده ام جاودانگی را با تو ،شیرینی این عسل چنان در کامم نشسته که هر چه تلخی است

را از یادم برده به خاطر تو

هر شب به یاد تو با ماه قدم می زنیم تا به افق روشنی خورشید می رسیم...

شب را نمی فهمم چطور سپری می کنیم از بس که مست و شیدای تو ایم ع تر از جانِ ع

من تمام هستی ام را می دهم برای خشنودی تو، تو تنها نگاهم کن، تو که می بینی ام ،

جان می گیرم، گرم می شوم، هوش می گیرم، شور می دود در تمام رگهای مرده و زنده ام 

نور از فکر و دیده ام می دود...

تو که می بینی ام هر جا که می روم شکوفه ها به من رو می کنند، تو که می بینی ام قلبم به تپش می افتد

تند تند می زند انگار می خواهد بدود...تا اینهمه فاصله را یکباره تا تو تمام کند.

امشب قصد کرده ام تمام فاصله هایم را تا تو بدوم... دستم را بگیر من دارم تمام این سالهای بی حاصلی را

با سرعت نور می دوم... می خواهم تا تو نگاهم می کنی با سرعت نور تا امتداد هر چه نور است پرواز کنم..

من دنیا را می بینم که با من همراه است...همقدم...

من با زمین زیر پایم نجوا می کنم...با آسمان بالای سرم درد دل می کنم...

من با ستاره ها تا صبح مباحثه می کنم...من در عرش سیر می کنم... من چشمهایم تا آن سوی دنیا را می بیند

من ابرها را جا به جا می کنم با نفَسم...من دنیا را در دست دارم تا تو نگاهم می کنی، نگاهت اعجاز

من فدای سرت...دعایم کن تا ابد با تو بمانم...

آه..

                                                              بنت العبرة                        «بعون الله الملک الأعلی»


[ پنج شنبه 92/2/5 ] [ 1:27 صبح ] [ «بنت العَبرَة» ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

حالم خراب و خسته و طوفانی است باز دل می رود ز دست ولی مــــهر کرده راز اینجا عجــیب بوی تــــو را می دهد زمان خون می خورم مدام و اجابت نشد نیـــاز
امکانات وب